سردار رشید اسلام شهید بنامعلی محمدزاده که به راستی ذوالفقار آقا مهدی باکری محسوب می شد فرزند رحمان در تاریخ 1339 10 15 در شهرستان شهید پرور نیر (از شهرهای استان اردبیل ) به دنیا آمد . تولد او بعد از هشت سال در یک روز برفی و زمستان سخت اردبیل شادی خاصی را به خانواده رحمان محمدزاده بخشید زیرا به گفته مادرش : « باتوجه به اینکه در خانواده ما اولاد ذکور بعد از تولد می مردند و پدر علی نیز با توجه به اینکه سردسته هیئتهای عزاداری بود نذرهای فراوانی جهت پسردارشدن کرد. » ...
( به ادامه مطلب مراجعه بفرمائید )
ادامه مطلب ...
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغالتحصیل شد و یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.
وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا-برکلی با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید...
( ادامه مطلب را مطالعه بفرمائید )
ادامه مطلب ...
نام بلند مهدی زینالدین در سال1338 در انبوه زمینیان درخشید و هسبی آسمانیش در خاک تجلی یافت . او در خانوادهای مذهبی در شهر تهران متولد شد . از همان کودکی بدون معلم قرآن را فرا گرفت . در پنج سالگی به علت ظلم و تاریکی و فساد و فحشایی که در دوران طاغوت حاکم بود، خانوادهاش را واداشت که هجرت از تهران به خرمآباد را برگزینند و مهدی را در یک کودکستان ملی که متعلق به یک فرد مذهبی بود ثبت نام نمایند . ..
( لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمائید )
شهید حسن شفیعزاده در مرداد سال ۱۳۳۶ ه.ش در یک خانواده مذهبی در شهرستان تبریز
متولد گردیده و تحت تربیت پدر و مادری مومن، متدین و مقلد امام پرورش یافت، از
همان کودکی در مجالس دینی از جمله برنامههای سوگواری امام حسین (ع) حضور داشت و
عشق خدمتگذاری به آستان شهید پرور حضرت اباعبدالله (ع) در عمق وجودش ریشه دوانید.
سادگی، بیآلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه بود. حق را میگفت ولو به
ضررش تمام میشد. در محله شاخص و محور همسالان خود بود. به مسجد که میرفت چون
بزرگترها عمل مینمود و از جمله کسانی بود که در پذیرایی عزاداران حسینی نقش فعالی
داشت.
در سن ۱۲ سالگی از نعمت پدر محروم گردید. چون فرزند ارشد خانواده بود با
آن روحیات و مردانگیاش عملا غمخوار مادر فداکار ودلسوز خود شد.
با جدیت تمام
و احساس مسئولیت بیشتر از گذشته هم درس میخواند و هم به مادرش در اداره امور منزل
کمک میکرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نیز دریغ نداشت. ضمن اینکه به ورزش
خصوصا وزنهبرداری علاقمند بود. در دوران تحصیل دانشآموزی با وقار و محبوب، مودب
و کوشا بود و همواره سعی میکرد تکالیف دینی خود را انجام دهد. پس از اخذ دیپلم به
سربازی اعزام گردید و همزمان با اوجگیری حرکت توفنده انقلاب اسلامی، در سایه
رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) با روحانیون معظم در تبعید، همچون شهید آیتالله
مدنی و شهید آیتالله دستغیب در تماس بود و در داخل پادگان، فعالیتهای زیادی جهت
راهنمایی نظامیان و خنثی کردن تبلیغات حکومت نظامی انجام میداد و در همان حال به
پخش پیامها و اعلامیههای رهبر عظیمالشان انقلاب در داخل و خارج پادگان نیز
میپرداخت. نقل میکنند (روزی که مامورین رژیم به دستور فرمانده حکومت نظامی در
تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیتالله مدنی (ره) جهت دستگیری ایشان داشتند، او به
همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی
طراحی کرده بود، که قبل از هر گونه اقدام، ضد اطلاعات از موضوع باخبر شده و آنها
را جهت ادامه خدمت سربازی به مرند تبعید مینماید. ایشان پس از چندی به فرمان حضرت
امام خمینی (ره) مبنی بر ترک پادگانها، خدمت سربازی را رها کرد و به سیل خروشان
مبارزات امت اسلامی پیوست. او با شور وصفناپذیری در روزهای سرنوشتساز ۲۱ و ۲۲
بهمن ماه ۱۳۵۷ تلاش میکرد و برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فرو
گذار نبود. شهید شفیعزاده بعدها به دنبال تشکیل سپاه، به همراه دیگر برادران،
اولین هستههای مسلح سپاه را پیریزی کرد و در سمت مسئول عملیات سپاه تبریز در
سرکوبی خوانین و اشرار آذربایجان و حزب منحرف خلق مسلمان نقش فعال داشت. با شروع
جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپارهانداز که تحت مسئولیت شهید باکری
اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت. ایشان به همراه تعدادی دیگر از رزمنگان برای
حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین روزه - از طریق ماهشهر به وسیله لنج از
راه خور موسی - خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر گردید. بعدها با
فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود در شکستن محاصره
آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا نمود. را شهید شفیعزاده پس از
عملیات طریقالقدس به عنوان رئیس ستاد تیپ کربلا - که تازه تشکیل شده بود - انجام
وظیفه کرد و در شکلگیری، انسجام و سازماندهی آن نقش اساسی داشت.
در عملیات
پیروزمندانه فتح المبین معاون تیپ المهدی (عج) بود که خاطره رشادتها و جانفشانیهای
او در اذهان مسئولین جنگ و همرزمانش هرگز از یاد نمیرود. با همفکری تنی چند از
فرماندهان، ضمن پیریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی
پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات بیتالمقدس را به عهده گرفت و به خوبی از
عهده این وظیفه بزرگ برآمد. بعدها با تلاش بیوقفه و شبانهروزی خود قبضههای
غنیمتی را در قالب توپخانههای لشکری و گردانهای مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی
کرد و در عملیات رمضان اکثریت قریب به اتفاق توپها را علیه دشمن بعثی به کار برد.
در ادامه، با به دست آوردن توپهای غنیمتی بیشتر، گروههای توپخانه را به استعداد
چندین گردان شکل داد. این گروهها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی
محکم برای رزمندگان بودند. در نبردهای خیبر، والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵، که
سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه
عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت.
اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت
ایشان در عملیات والفجر ۸ تجلی یافت. آتش پرحجم و متمرکزی که با برتری کامل علیه
دشمن اجرا نمود، به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده
بود، زیرا قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان
اسلام منهدم میشدند.
شهید شفیعزاده ضمن شرکت در کلیه صحنههای عملیاتی،
مسئولیت فرماندهی توپخانه و طرحریزی و هدایت آتش پشتیبانی را در قرارگاههای مختلف
به عهده داشت و آخرین مسئولیت ایشان فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه و قرارگاه
خاتمالانبیا بود. شهید شفیعزاده در تاریخ ۸/۲/۶۶ در منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ در
شمالغرب (منطقه عمومی ماووت) در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد
اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود نایل شد و با بدنی قطعه
قطعه و غرق به خون به دیدار معشوق شتافت
شهید مرتضی یاغچیان درتیرماه سال ۱۳۳۵ به دنیا آمد. در کودکی
علاوه بر تحصیل به مجالسعزاداری و قرآن نیز میرفت. دوران ابتدایی را در مدرسه
"ناصرخسرو" تبریز گذراند دوران راهنمایی در مدرسه نجات سپری شد. در سال ۱۳۵۶ موفق
به دریافت مدرک دیپلم در رشته مدلسازی از هنرستان صنعتی تبریز شد. برای طی دوره
سربازی به حوزه نظام وظیفه معرفی شد.
زمانی که امام(ره) فرمان فرار سربازان
از پادگانها را دادند. ایشان نیز مانند مردم انقلابی ایران در تظاهرات و تجمعات ضد
طاغوتی شرکت کرد. بعد از پیروزی انقلاب، به عضویت سپاه درآمد. و تصدی تسلیحات
سپاه تبریز که اهمیت زیادی در آن ایام داشت با او بود. از مسئولیت وی یادها و
خاطرات بسیاری درذهن تمامی مسئولین سپاه آن زمان مانده است. همچنین مردم خاطرات
زیادی از مبارزات او در "غائله حزب خلق مسلمان" تبریز و آشوب گروههای دیگر دارند.
وی در تسخیر مقر فرماندهی این حزب که در میدان منجم تبریز واقع بود رشادتهای بسیاری
از خود نشان داد. در تیرماه سال ۵۹ وی به همراه برادر احمد پنجه شکار امور اجرایی
مربوط به ستاد عملیاتی سپاه را به عهده گرفت. وی تحت عنوان مسئول تجهیزات تبریز و
معاون اطلاعات عملیات انجام وظیفه نمود و پس از طی این دورهها به شیراز اعزام شد
تا یک دوره هوابرد را در آنجا بگذراند و پس از آن جزء اولین نیروهای سپاه به جبهه
اعزام شد.
در این مدت وی بارها مجروح و هر بار قبل از بهبودی کامل باز به جبهه
میرفت. مدتی بعد به دستور حضرت آیتالله مدنی به سمت مسئول عملیات سپاه مراغه
منصوب شد. در عملیات بیتالمقدس با سمت مسئول محور تیپ حضور داشت و در عملیات
رمضان معاون تیپ عاشورا شد. زمانی که تیپ عاشورا به لشکر عاشورا تبدیل شد مرتضی به
سمت معاون دوم لشکر منصوب گردید. پس از شرکت در عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر
۲، والفجر۴ با همان سمت و با تلاش بیشتر نوبت به شرکت درعملیات خیبر رسید. آنان با
جانفشانی از پل حمید و جزایر مجنون دفاع کردند. شهید یاغچیان در حین عملیات به
شهادت رسید.