ققنوس شعله ور

می خواست به آتش بکشد بال و پرش را
ققنوس ببیند بدن شعله ورش را
یک عمر اسیر شب تاریک قفس بود
می خواست که یک بار ببیند سحرش را
او در کف دریا چو صدف رفت و نهان شد
تا باز بگیرد ز خدایش گهرش را
او رفت و دلم هر شب و هر روز چه بی تاب
می رفت به هر جا که بجوید اثرش را
غافل که در آغوش خداوند نشسته ست
دیروز ز خورشید شنیدم خبرش را

نظرات 1 + ارسال نظر
شادی14 سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:16 ب.ظ http://14masoomvaaymh.blogfa.com

سلام وبلاگ خوبی و مفیدی دارین ممنونم که بهم سرزدین دوست عزیز منم عاشق آقا هستم بازم بهتون سر میزنم با تبادل لینک موافقم لطفا منو یا اسم چهارده معصوم و ائمه لیکنل کنید و بگیدکه با چه اسمی لینکتون کنم منتظر حضور مجدد شما هستم
این ایام عزیز هم بهتون تسلیت میگم التماس دعا
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد