برو آسایشگاه ... ببین جانباز یعنی چی؟

 

هر چه گفتیم جز حکایت دوست          در همه عمر از آن پشیمانیم  

 

" من یک وقت به یک نویسنده خوبی گفتم که شما به یکی از این آسایشگاه های بنیاد شهید که مربوط به جانبازان است ، برو و مثل پرستار ها سفید بپوش و در آن آسایشگاه خدمت کن ؛ من برایت مجوز هم میگیرم .  

برو یک ماه در آنجا بمان ، لگنش رو خالی بکن ، غذا در دهانش بگذار ، ملافه اش را جمع کن و کلاً با رنج ها و کمبود های او آشنا شو و ببین جانباز یعنی چه ، من و شما که نمی دانیم جانباز کیست و چکار میکند؟ ما جسم جانباز را می بینبم ، اما چه می دانیم که احساس جانباز چیست . گفتم شما برو با آن دید هنرمندانه ، جانباز را شناسایی کن ، بعد بیا یک رمان درباره ی واردات ذهنی جانباز بنویس و در این رمان زخم های او را شفا بده و بر آن مرهم بگذار ؛ کما اینکه دیگران این کار را کرده اند ، مثل آن کتابی (1) که شوروی ها نوشتند (2). "  رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای . 


1. داستان یک انسان واقعی ، نوشته ی نیکلایوویچ(1908 م ) 

2. دیدار با مسئولین فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی ، 3/3/1367

نظرات 14 + ارسال نظر
صالح شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ق.ظ http://www.saleh-sahebzaman.blogfa.com

احساس سوختن به تماشا نمیشود
آتش بگیر تا که ببینی چه میکشم...
سلام دوست عزیز
ممنون از مطالب مفیدتون
خوشحال میشم سری به وبلاگ این حقیر بزنید.
اگر مایل به تبادل لینک هستید بنده رو با نام دلخواه خود لینک بفرمائید.
التماس دعا...

Mehraboun شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ق.ظ http://MahdiBiya.ir

سلا۾ گرامی ،

ممنونم ،
... و چقدر خوب میشد ، هر آنچه برای خود خوب می دانیم ، برای دیگران هم خوب می دانستیم .
درد و رنج تک تک این عزیزان ، این از جان گذشتگان و این ادامه دهندگان راه امام حسین (ع) ، باید و باید درد و رنج من و تو ، و امت بعد از ما باشند .
یا علی

مقام معظم رهبری :
محبت مردم به حسین ‏بن‏ على (علیه ‏السّلام) ضامن حیات و بقاى اسلام است.

* * *
خبر آمـد ز مـهـے بــوے خـدا مـے آیـد
مــاه داغ دل مــا غـرق نــــوا مـے آیـد

دل ببازید عـزیزان ڪہ زمـان الم است
مـاه اشک و الـم و کرب و بـلا مے آید
* * *

اللًّهُــمَ صَّــلِ عَــلَى مُحَمَّــدٍ وَ آلِ مُحَمَّــَد و عَجِّــلّ فَّرَجَهُــم [گل]
اللًّهُــمَ عَــجِــل لِــوَلــیــکَ الــفَــرج

شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

http://MahdiBiya.ir

فدایی آقا یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ب.ظ http://www.naraghi313.blogfa.com

سلامبر منتظر واقعی آقا ...خیلی خیلی خوشحال شدم به این حقیر سر زدید مطالب پست شده عالی ..استفاده کردیم ...پیشنهاد خوبی است... ان شاءالله بتونیم ...این پیشنهاد شما را اجرایی کنیم ......خدا خیرتان بدهد .ان شاء الله با کارهایی ک انجام میدهیم در راستای ولایت و اسلام باشد ...و یک منتظر واقعی باشیم ...تا موقع ظهور آقا سربلند باشیم و لیاقت سربازی آقا را داشته باشیم ......دوباره منتظر حضور پر مهرتان هستم ...در همه حال دعا برا فرج آقا و شفای مرضای عزیز فراموش نشه ...برا سلامتی و تعجیل در فرج آقا و شادی روح امام و شهدا هر چی دوست دارید صلوات بفرستید ....به درود ..راستی تو لینک نراق تشنه لبیک یا مهدی (عج)بنویسید ببخشید بزرگوار

صمصام سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.samsametor.blogfa.com

سلام دوست عزیز

خیر مقدم میگوییم ورودتان را به وبلاگ شهید صمصام طور

مدیر وبلاگ.(صمصام طور). جندالله


شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند…!!!

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی

دهند…

صمصام سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.samsametor.blogfa.com

با سلام خدمت دوست عزیز

وبلاگ شهید صمصام طور اپدیت گشته با مضمون (خاطرات شهید صمصام طور)

از شما دوست عزیز درخواست داریم به این وبلاگ سر زده ومطلب (خاطرات شهید

صمصام طور ) را خوانده و نظر خود را راجب این پست اعلام نمایید

باسپاس فراوان

مدیر وبلاگ.( صمصام طور) .جند الله

جابر جمعه 2 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ http://bashohadatabehesht.blogfa.com

حاج آقا آسوپا: یکی از علت های از بین رفتن بصیرت گناهان فردی است
عواملی که به ایجاد بصیرت کمک می کند خواندن قرآن و انس با آن و شرکت در روضه اباعبدالله هست واسه همین که همه واقعه های مهم شیعه بعد از عاشوراست

ئفل شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:25 ب.ظ http://sahat.blogfa.com

سلام ریا کار مجازی
ممنون از حضور قشتگتون
التماس دعا
یا علی

ئفل یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام
شما کجا رفتی آسایشگاه
که حرفاز اسایشگاهمی زنی

برادر دینی یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

سلام برادر
لطفا
کمتر ریا فرمایید

جابر چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://bashohadatabehesht.blogfa.com

ماه صفر این جمله رو زیاد بگو :
الهم اغفر للمومنین والمومنات. والمسلمین والمسلمات
با رسول منتظرم

مریم چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ

سلام جالب بود

mtg یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ق.ظ http://www.sahat.blogfa.com

التماس دعا-دعوتید
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּּּּּ ּ ּ ּ ּ \____________________
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ \¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ֹֹ\
ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ۞۞,ּּּ ּ ּ ּ\ یا امام خامنه ای ִ \
ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ ּ ּּ۞۞ـּ ּ ּ ּ\__________________̲̲/_̲
ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ\¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
ּ ּ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ\
ּ ـ۞۞ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ـ۞۞ּ ּ \ּ ּ ּ ۞۞
ּ ۞۞ـּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ـ۞۞ּּ ּ \ּ ּ ּ ּ۞۞
ּ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ּ ּ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ֹֹֹֹ¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯\¯¯¯¯¯¯¯¯
ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ۞ִִ ִ ִ ִ ۞ִ۞ ִִִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּּּּּ ּ ּ ּ ּ \____________________
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ \¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ֹֹ\
ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ۞۞,ּּּ ּ ּ ּ\ یا امام خامنه ای ִ \
ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ ּ ּּ۞۞ـּ ּ ּ ּ\__________________̲̲/_̲
ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ\¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
ּ ּ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ\
ּ ـ۞۞ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ـ۞۞ּ ּ \ּ ּ ּ ۞۞
ּ ۞۞ـּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ـ۞۞ּּ ּ \ּ ּ ּ ּ۞۞
ּ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ּ ּ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ֹֹֹֹ¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯\¯¯¯¯¯¯¯¯
ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ۞ִִ ִ ִ ִ ۞ִ۞ ִִִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ
منتظر نگاهتون به روزم

سرباز کوی عترت دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ق.ظ http://mahdimowood.blogfa.com

سلام، چطوری حاجی؟
ای که دست رو دل ما گذاشتی! امشب خونه یکی از فامیلا ، یه مهمونی بود که یکی از پسر عمه هام که جانبازه اونجا بود.
صحبتا شروع شد تا رسید به یارانه و بعدش اینکه به جانبازا فلان میدن و ...
یکی خیلی گیر میداد که نمیدونم بازنشستگیشون خوبه ، بیمه و ...
تو همون حال به پسر عمم نگاه میکردم ، لبخندی به لبش بود ولی از چشماش معلوم بود که چه حالی داره ...
خلاصه اون که چیزی نگفت ، منم که دیگه از بس جواب این و اونو دادم که خسته شدم ، چون خودم مشکل دارم
ولی یه پسر عمه دیگم یه چند تا جواب داد
یکی همین بود : تو فقط اونجا بودی صدای بمب رو میشنیدی بست بود ، کجا بودی؟؟
بی خیال اصلا ندونستم چی گفتم
____________________
اللهم عجل لولیک الفرج

راه رضوان چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.rezvan22.logfa.com

سلام حاجی خدا قوت
مطلبت را خوندم عالی بود
موفق و موید باشید
به ماهم سر بزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد