به راه رضوان خوش آمدید
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
هر زمان عطر خمینی به سر افتد ما را/ دور سید علی خامنه ای میگردیم
آقا ما لبیــکمان را با خونمان امضا می کنیم . جانم و جوانیم فدات
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
اطلاعـاتـی در مورد دجـــال :
پـیـشـینـه دجـــــــال :
تاریخچه دجال به قبل ازاسلام برمیگردد و موضوع دجـال ، اختصاص به اسلام ندارد ، بلکه ریشه داستان دجـال را باید در کتاب مقدس مسیحیان جست و جو کرد . در رساله اول یوحنا ، باب 2 ، آیه 22 نوشته شده است : " درغگو کیست ، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند ، آن دجـال است که پدر و پسر را انکار می نماید . " در کتاب انجیل نام دجال نیز به میان آمده است از آیات انجیل استفاده میشود که دجال به معنای دروغگو و گمراه کننده است و چنین برداشت میشود که داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بین نصاری شایع بوده و در انتظار خروجش بودهاند . در اسلام نیز سخن از دجال به میان آمده است و روایاتی در این موضوع از فریقین ) سنی و شیعه ( وارد شده است ، که روایات اهل سنت در این باب به مراتب بیشتر از روایاتی است که درمنابع شیعه موجود میباشد و اکثر روایات شیعه نیز در این موضوع برگرفته شده از منابع حدیثی اهل سنت میباشد.
نـام و نـسـب او :
عده ای گویند که نام دجال ؛ صائد بن صید یا ابن صیاد است ، و برخی مخالف با این امرهستند. دجال را در زبان های انگلیسی و فرانسه " آنتی کریست " نامیده اند که به معنی دشمن و ضد مسیح است .
خصوصیات فردی او :
دجـال در روایات اسلامی این چنین توصیف شده است : " او دارای قدرت و تأثیر عجیبی است ، چشم راست ندارد و چشم دیگرش دروسط پیشانی اوست و مانند ستاره صبح می درخشد . چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است . داخل دریاها می شود و آفتاب با او می گردد . کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست . آسمان به دستور وی باران می بارد و زمین گیاه می رویاند . اختیار گنج های زمین با اوست و مرده را زنده می کند . کلام رسول خدا (ص) دجال چنین توصیف شده است : " او مردی چاق، سرخ روی ، با موی سر مجعد و اعور ( چپ چشم ) است .
عـقـیـده او :
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید : " او با صدای بلندی فریاد می زند که بین مشرق و مغرب ، صدایش را جن و انس و شیطان می شنوند (ممکن است این عمل به وسیله رسانه های موجود از قبیل ماهواره ، اینترنت و شبکه های رادیویی صورت بگیرد ( و می گوید: ای دوستان من ! به سوی من آیید. من هستم کسی که آفریده است؟ پس استوار ساخته و مقرر کرده و هدایت نموده است . و مردم را به شرک فرا می خواند و می گوید " انا ربکم الاعلی " یعنی: من پروردگار برتر شما هستم .
مکان خروج :
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : " او از شهریدر آن سوی ماوراء النهر و قریه ای که معروف به ) یهودیه ) است بیرون می آید " و در روایات دیگر مکانهای مختلفی برایش نقل شده است از جمله : اصفهان ، خراسان ، بجستان
مـرگ او :
و سرانجام دجـال به دست حضرت عیسی (ع) در کنار دروازه " لد " در منطقه شام به هلاکت می رسد .
رسول خدا (ص) می فرمایند : " دجال در امت من بیرون می شود در چهل روز ، پس خداوند عیسی بن مریم را مأمور می کند، او را طلب می کند و از بین می برد .
البته درباره ی دجـال ، صرف نظر از ویژگی های او ، چند احتمال وجود دارد :
الف) دجـال ، نام شخص معینی نیست . هرکس که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با توسل به حیله گری و نیرنگ ، درصدد فریب مردم باشد ، دجـال است . و بر این اساس
دجـال های بسیاری وجود داشته و دارند و این که در روایات از دجـال های فراوان ( دوازده ، سی ، شصت و هفتاد ) سخن به میان آمده ، این احتمال را تقویت می کند .
ب) فردی معین و مشخص به عنوان دجـال در دوران غیبت ، با همان ویژگی هایی که برای وی بیان شده است ، خروج می کند و مردم را به انحراف می کشاند .
ج) دجـّـال ، کنایه از کفر جهانی و سیطره ی فرهنگ مادی برهمه جهان است . استکبار به معنای واقعی دجـال است . استکبار خود را قـیّم ملت ها می داند و با تکیه بر ثروت انبوه و قدرت عظیمی که در اختیار دارد ، در همه جای زمین دخالت می کند و همه را به زیر سلطه خویش می آورد .
البته برخی بر این عقیده هستند که دجـّال همان ماهواره یا شبکه های ماهواره ای است که در دوران ما بسیار فراوان شده است و دیگر کمتر کسی وجود دارد که از این تکنولوژی شوم استفاده نکند . ماهواره با دارا بودن چندین هزار شبکه و چندین میلیون مخاطب ، با حیله گری و دروغگویی سعی در ترویج فساد ، ابتذال و بی بند و باری دارد و برخی از شبکه های آن به صورت تمام وقت غلام حلقه به گوش شیطان هستند و با اخبارهای ساختگی و کذب وشایعه پراکنی از یک سو سعی در ایجاد انحراف بین مردم و تخریب مقام والای انسانیت و از سوی دیگر سعی در تخریب چهره ی اسلام و مسلمین و دوری انسان ها از این مکتب پرگهر و والا را دارد .
بسیاری از ماها ادعا میکنیم که منتظر راستین اوییم. بسیاری هم برای فرج آن یار غایب دعا میکنند؛ ولی او پس از چندین قرن هنوز نیامده است!
اشکال از کجاست؟ آیا از جانب خداست که فیض محض است! و یا از جانب خود امام؟ هرگز! هر چه اشکال هست در ماست و ادعای ما که انتظار واقعی نداریم و منتظر واقعی نیستیم. باید ببینیم انتظار واقعی چیست؟ که منتظر واقعی چه وظایفی را نسبت به مولا و سرور خود دارد.
مفهوم انتظار
انتظار یعنی چشم به راه بودن برای آمدن فرد غایب و یا توقع تحقق یک آرزو. وقتی عزیز ما غایب است و ما چشم به راه او؛ اینگونه نیست که بنشینیم و دست روی دست بگذاریم، بلکه باید برخیزیم و خود و خانه خود را برای استقبال از او آماده کنیم. هر قدر مهمان عزیزتر باشد، ما باید آمادگی بیشتری برای استقبال از او کسب کنیم و کارهای بیشتری انجام دهیم. و وقتی فرد منتظر، مصلح کل جهان حضرت حجت ابن الحسن امام زمان (عج) باشد، طبیعتاً وظایف منتظران گستردهتر خواهد بود.
اهمیت انتظار فرج
از نظر عقلی درباره اهمیت و فضیلت انتظار فرج و ثواب منتظر و فضایل منتظران راستین حضرت بقیة الله الاعظم (عج) روایات بسیاری وارد شده است. در بعضی از آنها، انتظار فرج از بزرگترین اعمال و عبادات شمرده شده است. امام رضا (ع) از پدرانش نقل میفرماید که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«افضل اعمال امت من، انتظار فرج خداوند عزوجل است». [1] ...
وزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشتههاست و به کارهای آنها نگاه میکند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامههایی را که توسط پیکها از زمین میرسند، باز میکنند، و آنها را داخل جعبه میگذارند. مرد از فرشتهای پرسید، شما چکار میکنید؟
فرشته در حالی که داشت نامهای را باز میکرد، گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل میگیریم. مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت میگذارند و آنها را توسط پیکهایی به زمین میفرستند.
مرد پرسید: شماها چکار میکنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان میفرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشتهای بی کار نشسته است مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بی کارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند، ولی فقط عده بسیار کمی جواب میدهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه میتوانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند “ خدایا شکر ”
بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.
بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى
التماس دعا....
اگر حوصله نداری این ایمیل را نخون
شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو.
نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.
زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.
هرچندوقت یک بار نقاشی بکش.
در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.
سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن.
بستنی قیفی بخور . به کوچکتر ها سلام کن.
شعر بخوان . نامه ی کوتاه بنویس.
زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوست های قدیمیت تلفن بزن.
شمال برو . شنا کن.
هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن...
هفت ویژگی یک دوست واقعی
بهترینها را برای شما میخواهد ؛
یک دوست واقعی همیشه بهترین آرزوها را برایتان دارد.
اگر او دریافت که شما در زندگیتان شخص موفقی هستید و اهدافتان در حال پیشرفت و موفقیت است ،
حتما از شما حمایت خواهد کرد.
پشتیبان شماست ؛
اگر شما هم اکنون با یک مشکل روبهرو شدهاید ، میتوانید دوست واقعیتان را تشخیص دهید
زیرا دوست واقعی سعی میکند که در این مواقع از درد و غمتان بکاهد و
شما را از این جریان احساسی که در آن به سر میبرید ، بیرون آورد.
صداقت دارد ؛
یک دوست واقعی کسی است که با شما صادق باشد و وقتی از او کمک خواستید ، او حرفی نمیزند
که شما را راضی و خوشحال کند بلکه او چیزی را خواهد گفت که فکر میکند به صلاح شماست.
دوست حقیقی ، شما را نصیحت میکند ، در همه حال پشتیبان و حامی شماست و در مواقع مختلف به شما کمک میکند
وشما را به راه درست و مثبت هدایت میکند.
در مورد شما قضاوت نمیکند ؛
یک دوست واقعی همیشه حامی شماست. او شما را همینطور که هستید ،قبول دارد و میپذیرد و
هیچگاه تلاش نمیکند که شما را تغییر دهد.او شخصیت شما را با تمامی موارد مثبت و منفی قبول دارد.
به حرفهایتان گوش میدهد ؛
دوستانی وجود دارند که در مواقعی که همه چیز رو به راه است با شما میمانند
اما وقتی که شما با یک مشکل روبهرو میشوید ، آنها ناپدید میشوند و در حل کردن مشکل شما هیچ کمکی نمیکنند ؛
برعکس دوست واقعی کسی است که وقتی دید که شما با مشکل مواجه شدهاید ، دست کمک و یاری به سوی شما دراز کند.
شما را جزئی از زندگیاش قرار میدهد ؛
یک دوست واقعی ، شما را به بقیه دوستانش بهخصوص خانوادهاش معرفی میکند
و شما را جزئی از زندگیاش میداند. در واقع شما یک نعمت یا موهبت الهی در زندگی او هستید.
رازدار شماست ؛
یک دوست واقعی نقاط ضعف شما را بروز نمیدهد و رازدار شماست. رازهایتان را فاش نمیکند
و برای شما حقه و کلکی سوار نمیکند. یکی از اهداف دوستی این است که به حریم و خلوت یکدیگر احترام بگذارید.
یک دوست واقعی به این مهم عمل کرده و پشتسرتان غیبت نمیکند.
همیشه به یاد داشته باشید کسی که یک دوست وفادار بیابد ، یک گنج پیدا کرده است
شاد باشید
................................................................................................
پی نوشت ها:
1-اعراف (7)، آیه 12.
2-تفسیر قمى ، ص 32، بحار، ج 60، ص 274؛ المیزان ، ج 8، ص 59.
3- حجر(15)، آیه 31.
4- طه (20)، آیه 20.
5- اعراف (7)، آیه 21.
6- نهج البلاغه ، خطبه قاصعه .
7- تفسیر عیاشى ، ج 1، ص 4، بحار، ج 60، ص 199، 219.
8-علل الشرایع ، ج 2، ص 233، بحار، ج 93، ص 306.
9- بحار، ج 14، ص 112.
10- سوره نمل ، آیه 44.
11- کتاب سلیم بن قیس .
12- بقره (2)، آیه 102.
13- کتاب ابلیس ، ص 164 و 165.
14- مکاسب ، شیخ انصارى ، مکاسب محرمه .
15- در المنثور، ج 1، ص 51؛ خصال ، ج 1، ص 50؛ بحار، ج
60، ص 222 و 281.
16- ص (38)، آیه 78.
17- ص (38)، آیه 74.
18- تفسیر عیاشى ، ج 1، ص 40؛ خصال ؛ ج 1، ص 50؛ بحار، ج 60؛ ص 199، 219.
19- مائده (5)، آیه 89.
منبع:
صالحی حاجی آبادی، نعمت الله، شیطان در کمین گاه
التماس دعا
بخونیم و حتما عمل کنیم که به همین سادگی تغییری بزرگ رو تجربه کنیم
اول اینکه از استرسهایتان حرف بزنید:
یک آدم صبور و دهنقرص، گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتکهایی که از "الاغ زندگی" خوردهاید را با او تقسیم کنید…
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی آرامش..
دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید:
گذشتهتان و آیندهتان را خیلی جدی نگیرید…
اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهیهایی که در گذشته در حق خودتان کردهاید، نشوید.
همه همینطور بودهاند وانگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایدهای جز چرکی شدن آنها ندارد.
آینده را هم که رسما باید به هیچ کجایتان حساب نیاورید.
ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است..
فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سختتر و دردناکتر است…
سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید:
حالامیگویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی…!
وسط همه گرفتاریها واسترسها و بدبختیهاتون...!!!
آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد…
کمی تنهایی، کمی بچگی کردن، کمی خریت یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید….
که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد…
مثل نهنگها که هر از چندگاهی به بالای آب میآیند و نفسی تازه میکنند و دوباره به زیر آب برمیگردند…
چهارم اینکه تنتان را بجنبانید
ورزش قاتل استرس است...
لزومی هم ندارد که وقتی میگوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و به اندازه گوریل بازو دربیاورید…
همچین که یک جفتک چارکش منظم وخفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است…
از من به شما نصیحت…
پنجم اینکه واقعبین باشید:
ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم…
داستان، مثل آمپول زدن میماند… وقتی اصغر آمپولزن، قرار است ماتحت مریض را نوازش کند، حتما این کار را میکند و حالا اگر عضله آنجایت را بخواهی سفت کنی، هیچ خاصیتی ندارد الا اینکه درد آمپول بیشتر میشود…
گاهی مواقع باید واقعبین بود و عضلهها را شل کرد که دردش کمتر شود…
ششم اینکه زندگیتان، میدان و مسابقه اسبدوانی نیست
خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابتپیشگی"، استرسزا است…
اینکه جاسم فوقلیسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگینی دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا میکند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده وبه هیچ کجا هم نرسیده…
زندگی مسخرهتر از چیزی است که شما فکرش رامیکنید…
هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند…
خودتان باشید…
هفتم اینکه از مواجهه با عوامل "ترسزا" هراس نداشته باشید:
مثال ساده آن، دندانپزشک است…
وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندانپزشک، بادرد آن بسازید و همه لقمههایتان را با یکطرفتان بجوید…
نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس ِ درد است…
ترس، استرس می زاید.
هشتم اینکه خوب بخورید و بخوابید
و شعارتان "قبر بابای دنیا " باشد:
آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمیکند…
مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…
آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمیتواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…!!
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند…
نهم اینکه بخندید:
همه مشکل دارند…
من دارم، شما هم دارید… همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…
یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکلات بخندید…
به بدبختیها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم،بخندید…
به خودتان بخندید…
دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و میبینید که رابطه خنده و گرفتاری،
مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست… درمانش نمیکند اما دردش را کم میکند.
التماس دعا
به عزت نفس خودتان نمره بدهیدعزت نفس
یعنی نظر هر شخص در مورد خودش. تست زیر یکی از کوتاهترین پرسشنامههای عزت
نفس است که توسط روزنبرگ ساخته شده است...
● چگونه از تست استفاده کنیم؟
هر
یک از عبارتهای زیر را بخوانید و نظر خودتان را به عنوان موافق یا مخالف
در مربعهای روبروی عبارت مشخص کنید. یادتان باشد حتی یک سوال بیجواب کل
تست را بیاعتبار میکند.
۱) احساس میکنم آدم با ارزشی هستم و حداقل به اندازه دیگران ارزش دارم.
بله خیر
۲) فکر میکنم لااقل چندتایی ویژگی خوب داشته باشم.
بله خیر
۳) میتوانم به خوبی بیشتر مردم، کارهای خودم را انجام دهم.
بله خیر
۴) نسبت به خودم نگاه مثبتی دارم.
بله خیر
۵) روی هم رفته از خودم راضی هستم (نه این که «ازخودراضی» باشم !)
بله خیر
۶) احساس میکنم چیز زیادی ندارم که به آن افتخار کنم.
بله خیر
۷) با در نظر گرفتن همه چیزهای زندگیام، فکر میکنم که شکست خوردهام.
بله خیر
۸) کاش میتوانستم احترام بیشتری برای خودم قایل میشدم.
بله خیر
۹) گاهی احساس میکنم وجودم هیچ فایدهای برای این دنیا ندارد.
بله خیر
۱۰) گاهی فکر میکنم اصلا نمیتوانم هیچ کاری انجام دهم.
بله خیر
● راهنمای نمرهگذاری
با
هرکدام از سوالهای ۱ تا ۵ که موافق بودهاید یک ۱+ بگذارید جلو عبارت و
اگر مخالف بودهاید ۱- . در مورد سوالهای ۶ تا ۱۰ بر عکس عمل کنید. یعنی
اگر با عبارت موافق بودهاید نمره ۱- و اگر مخالف بودهاید ۱+ میگیرید.
جمع کردن اعداد منفی و مثبت را که بلدید؟ هرچه نمره حاصل جمع، به ۱۰+
نزدیکتر باشد نشانه عزت نفس بالاتر و هر چه به ۱۰- نزدیکتر باشد نشانه
عزت نفس پایینتر شماست. اگر حس میکنید نمرهتان خیلی پایین آمده است
احتمال دارد که از افسردگی هم رنج ببرید.
در پیوندِ ازدواج قرار نیست دو نفر به هم برسند !..
قـــرار است با هم به خُــــدا برسند ..
مـن زنـمـ .
شــایـב از جـنسـ نــسیمـ..
شـــایـב از جـــنسـ بـــهار..
امـــا פֿـــوبـ بـבاלּ
ڪـهـ عشــوهـ هایـــمـ ثـــروتـﮯ ستـــ
ڪـهـ جــز براے محارممــ
פֿــرجـ בیگـــرے نمــیـ کنــمــ..
یــــڪـتا פֿـבایــمـ اینــ را زمانــ تولــבمــ بــﮧ هــ گوشمــ خوانــב...
مـטּ حــجابـ בارمــ..
چـــون:
פֿــالــقـم را בوســتــ בارمـ
درد دل: کاش صحبت های این پدر دلسوز [مقام معظم رهبری] را بهتر و بیشتر میفهمیدیم / مخصوصا ما بچه حزب اللهی ها...
خواهـــــــــــرم!
شبــ آخــر وصیــــــــتی دارمـ
در نمـــاز شبـتــــ دعایـــم کنـ
ظهــــر فــردا بهــ خنــده ایـ خواهـــر
راهـــی وادی منادیـــم کن
باغ سرســــبز خاطــــراتــتـ را
غصـــهــ پایــــیز میـــکند زینـب
گوشــ کــنــ شــمر خنجــر خـــودرا
آنـ طرفـــ تیــــز می کنــد زینــــبـــ
عصــــر فـــردا از اهلــ بیتـــ رسولـــ
زهــــر چشمــــی شـــدیـــد میــگیرند
وقـــــت تاراجـــ خـــیمه هــایــ حرمــ
چنــــدکودکـــ ز ترســــ میـــ میرنـــد...
این چه خبر حزنی است نهفته در نام تو که بی اختیار، دل ها را می شکند و اشک را در پشت پلک ها بی قرار می کند؟
آدم که برای پذیرش توبه ی خویش، خدا را به اسمای حسنای او
سوگند می داد وقتی به نام تو رسید یا قدیم الاحسان بحق الحسین بی اختیار دلش شکست و
برای اول بار حضور اشک را در چشم ها تجربه کرد، از جبرئیل پرسید که چه سری است در
این نام که فرق دل را می شکافد و آسمان چشم را بارانی می کند؟
آن گاه جبرئیل مصیبت
عاشورای تو را بیان کرد. آدم سیر گریست و تازه پی برد به راز خداوند: «إنی اعلم ما لا تعلمون»
اری این گریه دست ما نیست ...
اختیار اشک در این مصیبت با ما نیست...
ما برا ی ثواب گریه نمی کنیم...
چه کس می تواند برای ثواب گریه کند؟
گریه کردن بال بسته می خواهد...
گریه کردن دل شکسته می طلبد...
راه رضوان:
محرم نزدیک شد!
چه بگویم که غمش ماضی استمراری است!!!.
قلم نوشت 1: واقعا همه جا بوی محرم پیچیده.شور حسینی نمیذاره ادم هیچ کاری کنه.حتی موقع کار هم بدون نوحه احساس یه کمبود میکنه..چه سریه در این محرم من نمیدونم.واقعا ادم میرسه به این شعر:باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
قلم نوشت 2: خدا کنه خدا به وقتمون برکت بده و بهمون توان بده که بتونیم در هیئات شرکت کنیم.
قلم نوشت 3:در محرم برای همدیگه طلب استغفار کنیم و برای هم دعا کنیم.
قلم نوشت 4:واقعا حسی که تو دل شیعه می افته فقط خود شیعه ها خبر دارن چیه.دلم برای اونایی که شیعه هستن میسوزه.بیچاره ها!!!واقعا هیچی درک نمیکنن اونایی که حب علی و فرزندانش را ندارن.خدا همه را هدایت کنه انشالله...
قلم نوشت 5:بودن کساییکه تا یک ساعت قبل محرم زنده بودن اما عجل مهلت نداد...خدایا :گر بنا نیست نبخشید ،نبخشید اما * دست ما را به محرم برسانید فقط...
هفته
بسیج بر همه گرامی باد.
درد دل: کاش ما هم بسیجی بودیم. بی ریا، بی تکلف، بی شیله پیله، صاف و صادق و پاک.
گفت: ازدوست چه دیدی که چنین مسروری؟
گفتم: ازدوست همین بس که ز ما یاد کند.
+++++++++++++++++++
گاهی گمان نمیکنی و میشود،
گاهی نمیشود که نمیشود،
گاهی گدای گدائی و بخت با تو نیست،
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
+++++++++++++++++=
گابریل گارسیا مارکز :
زندگی آنچه زیستهایم نیست. بلکه آن چیزی است که به یاد میآوریم تا روایتش کنیم.
++++++++++++++++++++
کودک فال فروشی راپرسیدم: چه میکنی؟
گفت:به آنان که در دیروز خود مانده اند ، فردا را میفروشم!
+++++++++++++++++
کلاغ ها گرچه سیاهاند و آوازشان خوش نیست اما آنقدر باوفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمی گذارند.
+++++++++++++++==
عمریست که از حضور او جاماندیم
درغربت سردخویش تنها ماندیم
اومنتظرست تا که ما برگردیم
ماییم که درغیبت کبری ماندیم
++++++++++++++++++++++++++
اگر ما الان فکری به حال این فرهنگ نکنیم سه تا اتفاق بد در این جامعه می افتد:
1-بعضی
ازدختران خودشان به فکر می افتند و کاری می کنند که انتخاب بشوند. بعضی از
دختر خانم ها سعی می کنند که خودشان را بصورت زیبا یا با قیافه های جذاب
در خیابان ها یا دانشگاه یا پارک ها عرضه کنند. این کار باعث می شود فضای
جامعه ناامن بشود. دین می گوید که جامعه باید عرضه عفاف باشد. البته دختر
خانم ها بدانند که به هیچ بهانه ای حق ندارند فضای جامعه را فضای بی عفتی
کنند. درد دل این دخترخانم این است که سن من سن ازدواج است و از نظر جسمی و
روحی نیاز به کسی دارم که از جنس مکمل من است و بتواند مرا کامل کند .
وقتی می بینم که مادرم و پدرم و برادرم کاری نمی کنند ، به این نتیجه می
رسم که این کار را انجام بدهم. شما باید برای ریشه ی این کار فکری کنید.
دختر خانمی که خودش را این طور عرضه می کند بداند که انتخابش کاملا ظاهری
است و شما تا وقتی می توانید روی طرف مقابل حساب کنید که قیافه ی شما برای
او جذاب باشد. هر چقدر هم که ظاهر جذاب باشد اگر در کنار کفویت قوی و اخلاق
خوب نباشد، زود تکراری می شود. پسری که بر اساس ظاهر شما به شما ابراز
علاقه می کند، این علاقه قابل اطمینان نیست.
بعضی دخترها انتخاب
شونده می شوند و موردی را پیدا می کنند و موضوع را صریح به آقا پسر می
گویند. کسی که روان شناسی را بداند می داند دختری که از پسر خواستگاری می
کند آن پسر دچار عشق لحظه ای می شود و قابل اعتماد نیست و ممکن است که این
نوع انتخاب بعدها باعث سرکوفت بشود.
2-بالا رفتن سن ازدواج است. الان شما در اطراف تان تعداد زیادی دختر می شناسید که سن بالایی دارند ولی هنوزازدواج نکرده اند.
3-
انتخاب ها اجباری می شود. دختر وقتی می بیند که سنش بالا رفته است از
معیارهای حداقلی خودش دست بر می دارد فقط برای اینکه ازدواج کند. این خطرات
جامعه را تهدید می کند.
دوتا راه کار عملیاتی وجود دارد ولی می دانم که
راه کار اول در جامعه ی ما عملیاتی نیست. اینکه خانواده ی دختر از پسری که
مناسب دختر آنهاست خواستگاری کند. اینکار اشتباه نیست زیرا در سوره قصص
داستان دختران شعیب است که می فرماید: حضرت شعیب به حضرت موسی گفت که من
قصد دارم که یکی از دخترانم را به ازدواج تو در بیاورم و مهریه اش هم این
است که هشت سال برای من کار کنی یا ده سال و انتخاب با توست و من نمی خواهم
به تو سخت بگیرم. الان این فرهنگ در جامعه ی ما رواج ندارد. اگر خانواده ی
دختر به پسری بگوید که می خواهیم داماد ما بشوی ، در بسیاری موارد خانواده
پسر و پسر فکر بدی می کنند. پس الان این فرهنگ در جامعه ی ما وجود ندارد.
ولی باید فرهنگ سازی بشود.
با سلام خدمت همه دوستان عزیز بعد از یک غیبت نسبتا طولانی برگشتم این بار با طرحی در باب انتظار ظهور آقامون امام زمان (عج)، انتظاری از جنس امید و به رنگ سبز، اما این نکته رو هم درباره طرح بگم که این طرح صرفاً یه طرح احساسی هست و قطعا معنا و عقیده ما در مسئله انتظار در خانه نشستن و آب و جارو کردن برای آمدن آقا نیست که اگر این طور بود قطعا و یقینا بوده اند قبل تر از ما کسانی که در خانه نشستند و صبح تا شب و شب تا صبح قربان صدقه آقا رفتند و در خانه را آب و جارو کردن و اسفند دود کردن و ....، منتظر آقا بودن مطمئناً سختر از اونیه که من و شما تصور کنیم اون قدر سخت که میتوان به جرات گفت در میان چیزی حدود شش، هفت میلیارد انسانی که روی این کره خاکی هستند، 313 نفر منتظر واقعی پیدا نمیشود که اگر پیدا میشد... ''الهم عجل لولیک الفرج''
درد دل: جمله زیبای شهید آوینی که میگه، با بهاران روزی نو میرسد و ما همچنان چشم به راهِ روزگاری نو اکنون که جهان و جهانیان مردهاند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد
“و یحی الأرض بعد موتها”
ما مثل طايفه و
گروهى هستيم كه رييس خود را حبس نموده است و در بلايا، خود تصميم جنگ و يا
صلح را اتّخاذ مى كند! خودمان كرده ايم و اجازه نمى دهيم بيايد قضايا را
حلّ كند، با اين كه مى دانيم اگر بيايد مى تواند مشكلات را حلّ كند، ولى
باز او را محبوس كرده ايم!
بنابراين، اگر ميليون ها نفر هم با او موافق
باشند، او مثل شخص وحيد و تنها است كه هيچ ناصر و مُعين و يار و ياورى
ندارد! زيرا ما در بيدارى درست به وظيفه ى خود عمل نمى كنيم، با اين حال
منتظر هستيم كه بيدار شويم و تهجّد به جا آوريم. اگر توفيق شامل حال انسان
گردد، از خواب بيدار مى شود و مشغول تهجّد مى گردد؛ ولى اگر توفيق نباشد،
چنان چه بيدار هم بشود، از آن ها بهره نمى برد.
آقايى كه زياد به مسجد
جمكران مى رود، مى گفت: آقا(عج) را در مسجد جمكران ديدم، به من فرمود: به
دل سوختگان ما بگو براى ما دعا كنند، و يك مرتبه از نظرم غائب شد، نه اين
كه راه برود و كم كم از نظرم غائب شود!
همين آقا هفته ى قبل از آن هم،
حضرت را در خواب ديده بود. ولى افسوس كه همه براى برآورده شدن حاجت شخصى
خود به مسجد جمكران مى روند، و نمى دانند كه خود آن حضرت چه التماس دعايى
از آن ها دارد كه براى تعجيل فَرَج او دعا كنند! چنان كه به آن آقا* فرموده
بود: اين ها كه به اين جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر كدام حاجتى
دارند: خانه، زن، فرزند، مال، اداى دين؛ ولى هيچ كس در فكر من نيست!
آرى،
او هزار سال است كه زندانى است، لذا هر كس كه براى حاجتى به مكان مقدّسى
مانند مسجد جمكران مى رود، بايد كه اعظم حاجت نزد آن واسطه ى فيض، يعنى
فَرَج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
خدا مى داند در دفتر امام زمان ـ
عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ جزو چه كسانى هستيم؟! كسى كه اعمال بندگان
در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه مى شود. همين قدر مى
دانيم آن طورى كه بايد باشيم، نيستيم.
آیت الله محمدتقی بهجت(ره)